اُف بر ما که دیدیم اما خار در چشممان کرده بودند

اُف بر شما مسئول؛ که دیدید، سکوت کردید و خفه خون گرفتید

اُف بر ما که شنیدیم اما استخوان در گلویمان کرده بودند

اُف بر شما مسئول؛ شنیدید و چشم خود را بستید

اُف بر ما که هنوز زنده ایم و شیطان پرستان مال مردم خوار وِل می گردند

اُف بر شما مسئول، که زنده اید اما مرده اید! همنشین و همکار شیطان شده اید

اُف بر ما که خانه ی تزویر و ریا را بر سر شما خراب نکردیم

اُف بر شما مسئول؛ که بجای گرفتن گردن کلفتان؛ به آستین کوتاه پسری گیر می دهید

اُف بر ما که چه ساده همه چیز یادمان رفت...خوردند...بردند...رفتند...

اُف بر شما مسئول؛ که یادتان هست اما شاید شما نیز خوردید...بردید...خواهید رفت...

اُف بر ما که هوای شیراز در ما اثر کرد...بی خاصیت کرد...

اُف بر شما مسئول؛ که روی سیب زمینی را سفید کرده اید...

اُف بر ما که نشستیم به امید شما

اُف بر شما مسئول؛ که نشستید به امید امید نانی، مقامی...

اُف بر ما که زندگی پست و بازی های بچه گانه خود را ترجیح دادیم به عدالت

اُف بر شما مسئول؛ که مدت هاست سر عدالت را بیخ تا بیخ بریده اید و در رثای آن خنده های مستانه می زنید

اُف بر ریاکاری ما که عدالتخواهی را دُکان خود کرده ایم اما پوزبند می فروشیم

اُف بر شما مسئول؛ که ریاکارانه دم از رهبری می زنید اما هم پیاله مفسدین می شوید

اُف بر ما که حرام خواری، حرام کاری دیده ایم و می بینیم ولی سر در لاک خود کرده ایم

اُف بر شما مسئول، که روزه خواری را حرام ولی حرام خواری را حلال کردید

اُف بر ما و شما...


لازم به توضیح است، مسلما تمامی مسئولان مورد خطاب نیستند.