همچنان این داستان تلخ ادامه دارد

همچنان گردن کلفتان از خدا بی خبر آزادند

همچنان دانشجویان در خوابند

همچنان کرسی های آزاداندیشی به روی زمین مانده است

همچنان تشکل های دانشجویی همایش کذا و کذا می گیرند تا کاری کرده باشند

همچنان سالگرد پیام هشت ماده ای رهبر نباید و نمی خواهند برپاشود

همچنان فرهنگمان در بروکراسی مسئولین! ذبح می شود

همچنان فرهنگمان می شود؛ سکوت در برابر فساد

همچنان آخر دغدغه ها می شود حجاب...

هچمنان حجاب خود حجابی شده است تا در خواب فرو رفته باشیم و بیداری اسلامی را نبینیم

همچنان عدالت پای مصلحت گردن زده می شود

همچنان گفتمان فقر و غنا امام روح الله به انزوا می رود تا متدینین سکولار گفتمان ریش دار و بی ریش را باب کنند

همچنان در مجامع علمی!!! دانشگاه دخترکان و پسرکان تازه به دوران رسیده درهم می لولند

همچنان بجای عمل به فرمایش رهبر؛ همایش کذا با تبلیغات آنچنانی برپا می کنند

همچنان آقایان نمی فهمند که با عملکرد شایسته و کارآمد است که اعتمادمردم به نظام ولایی جلب می شود نه با پوستر و همایش

همچنان تشکل های دانشجویی در برابر هیچ مسئله ی اجتماعی و سیاسی واکنشی نشان نمی دهند

همچنان همایش می گذارند جهت تقدیر از همدیگر و تعارف هندوانه به یکدیگر

همچنان سیب زمینی در دانشگاهمان به وفور یافت می شود

همچنان کانون های فرهنگی با مسئولین صمیمانه نشست و برخواست می کنند، بدون اینکه بپرسند شما عامل فساد بودید یا سکوت کردید؟!

همچنان ریاکاران یکه تازی می کنند

همچنان فرهنگیان خاله بازی می کنند

همچنان مسئولان کاغذ بازی می کنند

همچنان این داستان تلخ ادامه دارد...

نه در حوزه وجود دارد نه در دانشگاه!

گزیده‌ای از بیانات مهجور مانده امام خامنه ای در مورد عدالت:

برای 1000بار خواندن

عدالت مسئله اصلی نخبگان، مسئولان، مردم بطور دائم !

۱۱- …این بدین معنا نیست که در طول سالهاى متمادى، ما عدالت را نشناختیم یا نظام جمهورى اسلامى مطلقا تعریفى از عدالت نداشته و حرکتى نکرده؛ نه، یک تعاریف اجمالى و کلى و یک قدر متیقن‌هائى همیشه وجود داشته؛ همه هم با آنها آشنا بودند، کارهاى زیادى انجام گرفته. لیکن امروز که ما این را داریم مطرح میکنیم، اولاً به این دلیل است که میخواهیم گفتمان عدالت، یک گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه باشد. در میان نخبگان، در میان مسئولان، در میان مردم، بخصوص در بین نسلهاى تازه، باید عنوان عدالت و مسئله‌ى عدالت، به عنوان یک مسئله‌ى اصلى، به طور دائم مطرح باشد.

شیوه های کاربردی عدالت !
۱۲- باید بدانیم شیوه‌هاى کاربردى عدالت چه چیزهائى است؛ یعنى زمان آزمون و خطا را سپرى شده بدانیم… دیگر صلاح نیست ما اینجور عمل کنیم. باید بنشینیم روشهاى متقن و مبتنى بر تعاریف متقن را پیدا کنیم، تشخیص بدهیم، روى آنها مستقر شویم و حرکت کنیم.

حرکت های جهشی، تصمیمات بزرگ و عدالت !

۱۳- امروز کشور در مسیر پیشرفتهاى جهشى است؛ این یک واقعیتى است… در موقعیتى که یک چنین حرکتهاى جهشى به وجود مى‌آید، احتیاج به تصمیم‌گیرى‌هاى بزرگ است؛ باید تصمیم‌گیرى‌هاى بزرگى انجام بگیرد، اگر چنانچه در این تصمیم‌گیرى‌هاى بزرگ، عنصر عدالت مغفولٌ‌عنه باقى بماند، آن وقت ضررها و ضایعاتش غیر قابل محاسبه خواهد بود. لذا امروز بخصوص باید توجه به عدالت زیاد باشد؛ بخصوص رابطه‌ى پیشرفت و عدالت مشخص شود.

نظریه ی ناب اسلام در باب عدالت !

۱۴- در مرحله‌ى نظرى، آنچه که ما میخواهیم به آن برسیم، رسیدن به نظریه‌ى اسلامىِ ناب در باب عدالت است. البته باید با نگاه متجددانه، با نگاه نوآورانه، به منابع اسلامى مراجعه کرد و آن نظریه را از متن منابع استخراج کرد… در مرحله‌ى نظرى و نظریه‌سازى، باید از منابع اسلامى و از متون اسلامى، نظریه‌ى ناب اسلام در باب عدالت به دست بیاید.

لغزش در مرداب التقاط !

۱۵- من تکیه‌ام در این نکته این است که نمیخواهیم از مونتاژ و کنار هم چیدن نظریات گوناگونِ متفکرین و حکمائى که در این زمینه حرف زدند، یک نظریه به وجود بیاوریم و تولید کنیم. یعنى در این قضیه باید جداً از التقاط جلوگیرى کرد، باید پرهیز کرد. در موارد متعددى ما دچار این اشتباه شدیم. بدون اینکه بخواهیم، در مرداب التقاط لغزیدیم. بیرون آمدنش خیلى سخت خواهد بود. نه، حقیقتاً باید در منابع اسلامى جستجو کنیم. این منابع، فراوان هم هست. در قرآن، در حدیث، در نهج‌البلاغه، در نوشته‌هاى فقهى، کلامى و حِکمى بحثهاى زیادى وجود دارد که همه‌اش میتواند منبع مورد استفاده‌ى ما در پیدا کردن نظریه‌ى ناب اسلامى باشد.

تفاوت رویکرد اسلام و غرب به عدالت !
۱۶- اساساً رویکرد نگاه اسلامى به عدالت، با رویکرد نظامهاى غربى و نظریه‌هاى غربى متفاوت است. در اسلام، عدالت ناشى از حق است، در عدالت «باید» وجود دارد؛ یعنى از نظر اسلام، عدالتورزى یک وظیفه‌ى الهى است؛ در حالى که در مکاتب غربى اینجور نیست. در مکاتب غربى به اشکال مختلف عدالت مطرح میشود – در سوسیالیسم یک جور، در لیبرالیسم یک جور – با همه‌ى تطورات و شکلهاى گوناگونى که این مکاتب داشته‌اند. در هیچکدام از اینها، نگاه به عدالت، یک نگاه بنیانى و اساسى و مبتنى بر ارزشهاى اصولى مثل دین و مثل اسلام نیست.

تضارب آراء در نظریه و شیوه های اجرا !

۱۷- تضارب آراء لازم است؛ لیکن در نهایت اداره‌ى کشور نیاز دارد به اینکه به یک جمع‌بندى قوى و متقن و مستدل در باب عدالت اجتماعى برسد که بتواند بر اساس آن جمع‌بندى، برنامه‌هاى بلندمدت را طراحى کند… بعد از آنکه ما به یک نظریه‌ى متقن و جمع‌بندى شده‌اى در باب عدالت رسیدیم، تازه براى پیدا کردن شیوه‌هاى اجرا و تحقق آن در جامعه، به بحثهاى کاربردى نیاز داریم؛ که این خودش پژوهشهاى فراوانى را دنبال خواهد کرد. آن وقت در اینجاست که ما میتوانیم از تجربیات بشرى استفاده کنیم.

لزوم بهره برداری از تجربیات دیگران !

۱۸- در زمینه‌ى بانکدارى یا در هر زمینه‌ى دیگرى در مسائل اقتصادى، یا در بحثهاى اجتماعى به یک شکل دیگرى، یا در بحثهاى قضائى به یک صورت دیگرى، تجربه‌اى را یک ملتى انجام داده و با آن تجربه مدتى را گذرانده، آثارش هم مشخص است؛ خب، از این میشود استفاده کرد؛ این هیچ اشکالى ندارد. بنابراین از تجربه‌هاى دیگران بایستى بهره برد.

نه در حوزه وجود دارد نه در دانشگاه !

۱۹- یکى از مهمترین کارها در عرصه‌ى نظرى این است که ما عدالت‌پژوهى را در حوزه و دانشگاه به عنوان یک رشته‌ى تعریف شده‌ى علمى بشناسیم، که این امروز وجود ندارد؛ نه در حوزه وجود دارد، نه در دانشگاه.

حوزه و عدالت !

۲۰- یعنى هیچ اشکال ندارد فرضاً در حوزه یکى از موضوعاتى که محل بحث قرار میگیرد، یک فقیه با روش فقیهانه بحث میکند، مسئله‌ى عدالت باشد… چه اشکالى دارد که در حوزه‌ى علمیه یکى از بخشهائى که یک فقیه در درس فقه استدلالىِ خودش دنبال میکند، مسئله‌ى عدالت باشد؛ «کتاب العدالة»؟ ..در باب عدالت اجتماعى بحث شود؛ بحث فقهىِ قوى.

دانشگاه و عدالت!

۲۱- در دانشگاه یک دانشِ میان‌رشته‌اى به وجود بیاید و تعریف شود؛ بحث شود، کار شود، روى آن به طور مستقل سرمایه‌گذارى شود. به نظر من، این در عرصه‌ى نظرى یک کار لازمى است؛ هم نظریه‌پردازى را گسترش میدهد، هم نیروهاى توانمندى را در این عرصه تربیت میکند.

شاخص های استقرار عدالت !

۲۲- یک کار مهم دیگر تعیین شاخصهاى عدالت است… امروز شاخصهائى که در غرب مطرح است، به طور مشروط قابل قبول است؛ بعضى‌اش مطلقاً شاخص نیست، بعضى شاخصهاى ناقصى است، بعضى در شرائطى ممکن است شاخص باشد. ما باید بنشینیم مستقلاً شاخصهاى عدالت را، استقرار عدالت در جامعه را پیدا کنیم؛ یکى از بخشهاى مهم کار این است.

قابل توجه نمایندگان محترم مجلس و شورای نگهبان !

۲۳- در عرصه‌ى عمل هم خیلى کارها باید انجام بگیرد که یکى از آنها این است که عدالت را یک معیار و یک سنجه‌ى اساسى در قانونگذارى بدانیم. این نکته، قابل توجه نمایندگان محترم مجلس و شوراى نگهبان است که در قانونگذارى بالخصوص به مسئله‌ى عدالت و همچنین رصد دائمى آن توجه شود.

مسئله عدالت و معاد !

۲۴- در مسئله‌ى عدالت، اعتقاد به مبدأ و معاد، یک نقش اساسى دارد؛ ما از این نباید غفلت کنیم. نمیتوان توقع داشت که در جامعه عدالت به معناى حقیقى کلمه استقرار پیدا کند، در حالى که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلى و اجبارى بیش نخواهد بود.

طرح های به ظاهر قشنگ غربی !

۲۵- علت این هم که بعضى از طرحهاى قشنگ غربى در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پیدا نمیکند، این است که پشتوانه‌ى اعتقادى ندارد. حرف قشنگ است ، لیکن در عمل، در جوامع غربى، در زندگى غربى مطلقاً از آن خبرى نیست؛ اصلاً انسان تحقق آنها را مشاهده نمیکند؛ بى‌عدالتى مطلق در آنجا وجود دارد. علت همین است که پشتوانه‌ى اعتقاد به مبدأ و معاد در آن نیست. اعتقاد به معاد، اعتقاد به تجسم اعمال، اعتقاد به تجسم ملکات در قیامت، خیلى تأثیر دارد. ما عادل باشیم، عدل‌خواه باشیم، عدل را ستایش کنیم، براى عدل تلاش کنیم؛ اینها در قیامت تجسم پیدا خواهد کرد

عدالت نسبت به خودمان !

۲۶- نکته‌ى پایانى ، عدالتى است در رابطه‌ى با خود، که ربطى به عدالت اجتماعى ندارد. در قرآن، ظلم به نفس در آیات متعددى تکرار شده. خب، ظلم، نقطه‌ى مقابلش عدل است… گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه و تذکر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. این هم یک عرصه‌ى مهمى است. ما وقتى که در باب عدالت بحث میکنیم – عدالت در روابط اجتماعى، عدالت در تشکیل نظام اجتماعى – نمیتوانیم از عدالت نسبت به خودمان غفلت کنیم. به خودمان هم باید ظلم نکنیم. به خودمان هم بایستى عدل بورزیم. نقطه‌ى مقابلِ این «قد جرت على نفسى»، همان عدل است. جور نکنیم، عدل داشته باشیم. اگر خداى متعال توفیق بدهد که ما از این ظلم اجتناب کنیم، بنده امید فراوانى دارم که توفیق خواهد داد که در محیط جامعه هم ان‌شاءاللَّه بتوانیم عدل را برقرار کنیم.

و اما …!

۲۷- بنظر می رسد مطالبه بحق مقام معظم رهبری از حوزه و دانشگاه برای ورود جدی به عرصه نظریه پردازی در بحث عدالت و تبدیل آن به یک گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه ، که شاخص های مهم آن در دومین نشست اندیشه های راهبردی(۲۷/۰۲/۱۳۹۰) توسط ایشان تبیین شد، بارسنگینی است که دلسوزان و پیشتازان این عرصه (خصوصاً دانشجویان و طلاب جوان و انقلابی) باید به آن اهتمامی ویژه و برنامه ای دقیق داشته باشند!

هدف ادیان...

بازخوانی گزیده‌ای از بیانات مهجور مانده امام خامنه ای در مورد عدالت:

برای1000بار خواندن

گفتمان نخبگانی !

۱- بحث عدالت بایستى به یک گفتمان نخبگانى تبدیل شود. باید این مسئله را دنبال کنیم و پیگیرى این بحث را رها نکنیم؛ چون زمینه خیلى زیاد است، نیاز خیلى شدید است

دغدغه‌ى همیشگى و تاریخى بشر!

۲- عدالت دغدغه‌ى همیشگى و تاریخى بشر بوده ، بنابراین از قدیم‌ترین دورانهاى تاریخ تا امروز درباره‌ى عدالت و عدالت اجتماعى به همین معناى عام، بحث شده، نظریه داده شده؛ لیکن نقش ادیان استثنائى است. یعنى آنچه که ادیان در طول زمان راجع به عدالت گفتند و خواستند و اهتمام کردند، بى‌نظیر و استثنائى است. در نظرات حکما و اندیشمندان، آن اهتمام ادیان مطلقاً مشاهده نمیشود.

عدالت هدف ادیان !
۳- اولاً به شهادت قرآن، ادیان هدف خودشان را عدالت قرار دادند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط» قطعاً این آیه حکم میکند بر اینکه هدف ارسال رسل و انزال کتب و آمدن بیّنات – یعنى حجتهاى متقن و غیر قابل تردیدى که پیغمبران ارائه میدهند؛ کتاب، یعنى منشور ادیان در مورد معارف، احکام و اخلاقیات؛ میزان، یعنى آن سنجه‌ها و معیارها – قیام به قسط بوده است؛ «لیقوم النّاس بالقسط».

عبودیت هدف خلقت !

۴- البته شکى نیست که قیام به قسط و همه‌ى آنچه که مربوط به زندگى دنیائى، اجتماعى و فردى افراد است، مقدمه‌ى آن هدف خلقت است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛(۲) یعنى عبودیت. اصلاً هدف خلقت، عبد خدا شدن است؛ که بالاترین کمالات هم همین عبودیت خداست. لیکن در راه رسیدن به آن هدف، هدف نبوتها و ارسال رسل است؛ که از جمله‌ى آن، آن چیزى است که این آیه به آن تصریح میکند پس هدف شد عدالت. هدف نظام‌سازى، هدف تمدنها، هدف حرکت بشر در محیط جامعه، شد عدالت. در هیچ مکتب دیگرى این وجود ندارد؛ این مخصوص ادیان است.

انبیاء در کنار مظلومان !

۵- خصوصیت دیگر ادیان این است که انبیاء در طول تاریخ در کنار مظلومان قرار گرفته‌اند؛ یعنى براى عدالت عملاً پیکار کردند. بنابراین پیغمبران در معارضه‌ى بین ظالم و مظلوم، همیشه در طرف مظلوم قرار گرفتند؛ یعنى براى عدالت وارد میدان شدند و جنگیدند؛ این هم بى‌نظیر است.

فاصله حرف تا عمل !

۶- حکما درباره‌ى عدالت حرف زدند؛ اما خیلى اوقات مثل بسیارى از روشنفکرانِ گوناگون حرفهائى میزنند، ولى در مقام عمل وارد میدان نمیشوند. ما این را در دوران مبارزات هم دیدیم، بعد از مبارزات هم در دوران دفاع مقدس دیدیم، تا امروز هم کم و بیش مى‌بینیم. انبیاء اینجور نبودند؛ انبیاء وارد میدان میشدند، سینه سپر میکردند

دوران استقرار دین کامل !
۷- همه‌ى ادیان متفقند در اینکه پایان این حرکت عظیم تاریخى، یک پایانِ امید به عدل است. یعنى قاطعاً میگویند که یک دورانى خواهد آمد که دوران عدل خواهد بود، که آن دورانِ استقرار دین کامل است… پس در مبدأ، در مسیر و در منتها، نبوتها تکیه‌شان بر روى عدل است؛ این بى‌نظیر است.

شعار صلح عادلانه !

۸- در دوران دفاع مقدس که هى مى‌آمدند فشار مى‌آوردند و شعار صلح را مطرح میکردند براى اینکه جمهورى اسلامى را از میدان خارج کنند، آنجا جمهورى اسلامى شعار «صلح عادلانه» را مطرح کرد.

صلح ارزش نسبی ، عدالت ارزش مطلق !

۹- صلح یک ارزش مطلق نیست، یک ارزش نسبى است؛ یک جائى صلح خوب است، یک جائى صلح بد است، جنگ خوب است. اما عدالت اینجور نیست؛ عدالت یک ارزش مطلق است؛ یعنى هیچ جا نداریم که عدالت بد باشد.

عدالت حداکثری !

۱۰- در بخش اجراى عدالت، انصافاً کارهاى زیادى هم انجام گرفته؛ لیکن راضى کننده نیست…آن چیزى که ما نیاز داریم، آن چیزى که ما دنبالش هستیم، عدالت حداکثرى است؛ نه صرفاً در یک حد قابل قبول؛ نه، ما دنبال عدالت حداکثرى هستیم؛ ما میخواهیم ظلم در جامعه نباشد. تا این مرحله خیلى فاصله داریم. ادامه دارد...